ابن عمرو. نسبی برای او یافت نشد. عبدان از طریق علأ بن عبدالجبار از حمادبن سلمه از ابوجعفر خطمی از حبیب بن عمرو روایت کرده که او با پیغمبر بیعت کرد. ابوموسی احتمال داده که او حبیب بن عمیر جد ابوجعفر باشد. (الاصابه ج 1 ص 322)
ابن عمرو. نسبی برای او یافت نشد. عبدان از طریق علأ بن عبدالجبار از حمادبن سلمه از ابوجعفر خطمی از حبیب بن عمرو روایت کرده که او با پیغمبر بیعت کرد. ابوموسی احتمال داده که او حبیب بن عمیر جد ابوجعفر باشد. (الاصابه ج 1 ص 322)
ابن مره. مری معاویه او را امیر حجاز کرد و مردم او را رد کردند. (العقد الفرید ج 4 ص 89 و 90 از گفتۀ ابن عباس). ابن اثر گوید: و در این سال (132 هجری قمری) حبیب بن مره مری که از قواد مروان أموی بود بثنیه با أهل و حوران در ارض بلقاء خروج کرد و تبییض کرد و بنی قیس و همسایگانشان با وی بیعت کردند. پس عبدالله بن علی به جنگ او آمد و چند بار حرب میان ایشان روی داد و در این اثنا ابوالورد نیز در قنسرین خروج کرد و تبییض کرد، و در این وقت سفاح در حیره بود. پس عبدالله ناچار با حبیب صلح کرد. (از الکامل ابن اثیر ج 5 ص 206)
ابن مره. مری معاویه او را امیر حجاز کرد و مردم او را رد کردند. (العقد الفرید ج 4 ص 89 و 90 از گفتۀ ابن عباس). ابن اثر گوید: و در این سال (132 هجری قمری) حبیب بن مره مری که از قواد مروان أموی بود بثنیه با أهل و حوران در ارض بلقاء خروج کرد و تبییض کرد و بنی قیس و همسایگانشان با وی بیعت کردند. پس عبدالله بن علی به جنگ او آمد و چند بار حرب میان ایشان روی داد و در این اثنا ابوالورد نیز در قنسرین خروج کرد و تبییض کرد، و در این وقت سفاح در حیره بود. پس عبدالله ناچار با حبیب صلح کرد. (از الکامل ابن اثیر ج 5 ص 206)
ابن عمرو طائی. أجائی (ء) شاطی از علی بن حرب عراقی در ’التیجان’ از ابی منذر هشام کلبی از جمیل از مرثد نقل کند که: مردی از اجائیان به نام حبیب بن عمرو بر پیغمبر وارد شد پیغمبر برای او و طائفۀ وی نامه ای نوشت که چنین آغاز میشد: ’من محمد رسول اﷲ لحبیب بن عمرو أحد بنی اجاء و لمن اسلم من قومه و اقام الصلاه و آتی الزکاهان له مائه و ماله... الحدیث’. (الاصابه ج 1 ص 322)
ابن عمرو طائی. أجائی (ءَ) شاطی از علی بن حرب عراقی در ’التیجان’ از ابی منذر هشام کلبی از جمیل از مرثد نقل کند که: مردی از اجائیان به نام حبیب بن عمرو بر پیغمبر وارد شد پیغمبر برای او و طائفۀ وی نامه ای نوشت که چنین آغاز میشد: ’من محمد رسول اﷲ لحبیب بن عمرو أحد بنی اجاء و لمن اسلم من قومه و اقام الصلاه و آتی الزکاهان له مائه و ماله... الحدیث’. (الاصابه ج 1 ص 322)
ابن عمرو السلامانی. صحابی است. ابن سعد او را یاد کرده. ابن سکن گوید: وی ساکن جناب بود. و از بنی سلامان بن سعد بن زید بن لیث بن شوذبن اسلم بن حاف بن قضاعه است. واقدی گوید: محمد بن یحیی بن سهیل گفت: در کتاب پدرانم دیدم: حبیب بن عمرو بن سلامانی می گفت: از طرف بنی سلامان به همراه وفدی شامل هفت تن بر پیغمبروارد شدیم، و چون به درب مسجد رسیدیم، به پیغمبر برخوردیم که برای تشییع جنازه ای بیرون میشد، پس دستور داد ثوبان میزبان ما باشد، پس ثوبان ایشان را به منزل رمله دختر حارث برد، و چون اذان ظهر را شنیدند به مسجد آمدند و با پیغمبر نماز گزاردند و سپس از پیغمبر سوءالهائی درباره افسون و چشم زخم کردند و جواب شنیدند. ابن منده و ابن سکن هر کدام به طریقی این داستان را آورده اند. ابن سکن از طریق واقد تاریخ ورود به مدینه را شوال سال دهم از هجرت تعیین کرده است. (الاصابه ج 1 ص 322) (تنقیح المقال ج 1 ص 254) (الاستیعاب ج 1 ص 124) (لسان المیزان ج 2 ص 172) (قاموس الاعلام ترکی)
ابن عمرو السلامانی. صحابی است. ابن سعد او را یاد کرده. ابن سکن گوید: وی ساکن جناب بود. و از بنی سلامان بن سعد بن زید بن لیث بن شوذبن اسلم بن حاف بن قضاعه است. واقدی گوید: محمد بن یحیی بن سهیل گفت: در کتاب پدرانم دیدم: حبیب بن عمرو بن سلامانی می گفت: از طرف بنی سلامان به همراه وفدی شامل هفت تن بر پیغمبروارد شدیم، و چون به درب مسجد رسیدیم، به پیغمبر برخوردیم که برای تشییع جنازه ای بیرون میشد، پس دستور داد ثوبان میزبان ما باشد، پس ثوبان ایشان را به منزل رمله دختر حارث برد، و چون اذان ظهر را شنیدند به مسجد آمدند و با پیغمبر نماز گزاردند و سپس از پیغمبر سوءالهائی درباره افسون و چشم زخم کردند و جواب شنیدند. ابن منده و ابن سکن هر کدام به طریقی این داستان را آورده اند. ابن سکن از طریق واقد تاریخ ورود به مدینه را شوال سال دهم از هجرت تعیین کرده است. (الاصابه ج 1 ص 322) (تنقیح المقال ج 1 ص 254) (الاستیعاب ج 1 ص 124) (لسان المیزان ج 2 ص 172) (قاموس الاعلام ترکی)